دانش آموز، از خلاق و سر به راه تا افسرده و انتقامجو

نويسنده:حوريه ملكي
منبع:روزنامه قدس

نگاهي به مقوله تشويق و تنبيه

در اين مقاله قصد داريم به الگوهاي تربيتي كه مقولات بنيه درست و تشويق به جا را با هم آميخته اند اشاره كنيم تا براي معلمان در برخورد آموزش و پرورش و مقوله حساس و ظريف آموختن و ياد دادن از دغدغه هاي مهم و در عين حال، زيباي هر انسان در مسير زندگي اوست.
دست يافتن ما به كمال مطلوب اين دغدغه، زماني خواهد بود كه دانش آموزي و دانش دوستي و دانش خواهي فرزندان اين آب و خاك را شاهد باشيم.
به عبارت ديگر مشاهده كنيم كه دانش آموز از حضور در كلاس و درس خواندن لذت و سود مي برد.
يكي از راه هاي درست و اصولي رساندن فرزندانمان به چنين آرمان شهري سرشار از آگاهي و دانايي و در واقع، شناخت مستقيم و غيرمستقيم روحيه و كشش روحي و رواني شان توسط معلمان است.
به عبارتي ديگر، يك مربي زماني مي تواند در امر تدريس موفق و توانا باشد كه ضمن شناخت تمامي جنبه هاي رفتاري و اخلاقي و روحي شاگردانش، ارتباطي دوستانه و صميمي با آنها ايجاد كند.
كارشناسان روان شناسي، جملگي بر لزوم چنين شناخت و ارتباطي با دانش آموزان و در حالت كلي با همه نوآموزان در هر گروه سني و اجتماعي تأكيد دارند و معتقدند كه يكي از راه هاي مؤثر براي رسيدن اولياي مدرسه به اين گونه شناختها و رابطه هاي خوب، بهره مندي از «تشويق و تنبيه» است.
در مورد فلسفه نياز به ابزار تشويق و تنبيه و نيز، چگونگي به كارگيري آن با شكلها و قالبهاي مختلف توسط مربيان آموزشي و پرورشي، بحث و آراي فراواني ديده، شنيده و ارايه شده است.
در اين پژوهش كوچك و فشرده، نظر بر اين است كه در چند مرحله، جايگاه اين ابزار مهم تربيتي را در قرآن كريم در «آيينه شعر و عرفان بزرگان شعر و ادب و عرفان ايران زمين»، به ويژه «مولانا جلال الدين رومي» و نهايت در «وادي انديشه نظريه پردازان و كارشناسان دنيا»، بررسي كنيم و به اين نكته آگاهي يابيم كه تصوير تشويق و تنبيه در تابلوي آسماني قرآن خداوند دانا و توانا و نيز در تابلوي لطيف «مولانا» به چه شكلي طراحي شده است؟

* تشويق و تنبيه

منظور از «تشويق»، پاسخ مثبت در برابر رفتار مطلوب متربي است. اين پاسخگويي متنوع بوده و ممكن است به صورت ستايش از متربي، ابراز مهرورزي به او، واگذاري مسؤوليت مناسب به او، وعده پاداش، آفرين و احسنت گفتن و... جلوه گر شود.
مقصود از «تنبيه» نيز پاسخ منفي در برابر رفتار نامطلوب متربي است و براي آن مصاديقي است، از جمله: نگاه سرد، روي برگرداندن، بي اعتنايي، تغيير چهره، حبس كردن، محروم ساختن، جريمه و تنبيه بدني.
تشويق، موجب رغبت و دلگرمي و نشاط مي شود، انسان را به حركت وا مي دارد و اعتماد به نفس او را تقويت مي كند. برعكس، اگر شخص مورد نكوهش قرار گيرد، احساس حقارت و خود كم بيني مي كند، توان خود را از دست مي دهد و نمي تواند بر مشكلات فايق آيد.

* تشويق و تنبيه در آيينه قرآن كريم

قرآن كريم پر است از وعده و وعيد، بشارت و انذار، ولي در تربيت اسلامي بر تشويق بيش از تنبيه تأكيد شده است.
«ما حقايق قرآن را سهل و آسان به زبان تو آورديم تا اهل تقوا را بشارت دهي و معاندان لجوج را بترساني.»
«اي پيامبر! به كساني كه ايمان آورده و عمل صالح انجام داده اند، بشارت بده كه جايگاه آنان در قيامت، باغستان هايي است كه نهرهاي آب در آن جاري است.» چنانچه مي بينيم در منطق قرآني، تشويق و امر به معروف و نيكي و بشارت به تحقق وعده الهي بر تنبيه و عذاب مقدم است.

* تشويق و تنبيه در مكتب مولانا

تشويق، حس خودپسندي وحب ذات انسان را اقناع مي كند. نكوهش و ناسپاسي، شخصيت انسان را تحقير مي نمايد. وجود تشويق و تنبيه براي پرورش و تربيت انسانها امري ضروري است.
مكتب انسان ساز اسلام و آموزه هاي ائمه بر اين ويژگي ها تأكيد مي كند.
همچنين در بين متفكران اسلامي نيز چهره هايي كه به تبيين ويژگي هاي تربيت اسلامي بپردازند كم نبوده اند و از جمله آنها مولاناست.
«مولوي» اساس تعليم و تربيت را بر شيوه تشويق و محبت گذارده و در موارد بسياري از نقش تعيين كننده محبت سخن به ميان آورده است:
از محبت، دردها صافي شود
از محبت، دردها شافي شود
از محبت، مرده زنده مي كنند
از محبت، شاه بنده مي كنند
جز عنايت كه گشايد چشم را؟
جز محبت كه نشاند خشم را؟
تشويق، همچون آب لطيف و گوارا به هر جا كه مي رسد، به شكفتن و شكوفايي مدد مي رساند. غم و اندوه و تنبيه، همچون سيلاب سياه و مردابي فرو خورنده، هر نهالي را در خود پژمرده مي سازد.
آن كس كه با آداب تربيت تشويق، پرورش مي يابد، جهان هستي را طربناك مي بيند و با انديشه طربناك خود همه جهان هستي را در جنبش و جوشش مي بيند. تشويق شاگرد، خلاقيت را به ارمغان مي آورد و نوآوري، نوانديشي و نوبيني جهان را به دنبال دارد:
هر زمان، نوصورتي و نوجمال
تا ز نو ديدن فرو ميرد ملال
من همي بينم جهان پر نعيم
آب ها از چشمه ها جوشان مقيم
بانگ آبش مي رسد در گوش من
مست مي گردد ضمير و هوش من
شاخه ها رقصان شده چون تايبان
برگ ها كف زن مثال مطربان
برق آيينه است لامع از نمد
گرنمايد آينه تا چون بود!

* سعدي چه مي سرايد؟

بسا روزگارا كه سختي برد
پسر، چون پدر نازكش پرورد
خردمند و پرهيزكارش برآر
گرش دوست داري بنازش مدار
به خردي درش زجر و تعليم كن
به نيك و بدش وعده و بيم كن
نوآموز را ذكر و تحسين و زه
زتوبيخ و تهديد استاد به

* ديدگاه بزرگان ايران زمين و دنيا

با عنايت به اينكه اين مبحث - تشويق و تنبيه - از مباحث و روشهاي مفيد و مؤثر تربيت مي باشد، جالب اين است كه ذهنيت متكي بر تنبيه بدني كه امروز در برخي مدارس رد پاي آن را مي بينيم برآمده از همين انديشه قديمي و منسوخ است كه در راه تربيت حتي زدن نوآموز رواست. نظر روان شناسان غربي و دانشمندان و شعرا و نويسندگان تعليم و تربيت اسلامي به اجمال آورده مي شود: «عنصرالمعالي» بهره گيري از تشويق و تنبيه را علم آموزي و تربيت، لازم مي داند و مي نويسد: «هر هنري و فضلي روزي به كار آيد، پس در فضل و هنر آموختن تقصير نبايد كردن و در هر علمي كه مر او را آموزي، اگر معلمان از بهر تعليم مر او را بزنند، شفقت مبر، بگذار تا بزنند كه كودك علم و ادب و هنر به چوب آموزد نه به طبع خويش.»
«خواجه نصيرالدين طوسي» درباره تنبيه بدني بر اين باور است كه: «به هر خلقي نيك كه از كودك صادر شود، او را مدح بايد كرد و بر خلاف آن در توبيخ اول عمل قبح او را تغافل منسوب كنند تا بر انجامش اقدام ننمايد و اگر برخود پوشيده دارد، برو پوشيده دارند و اگر معاودت كند در سر او را توبيخ كنند و چون معلم در اثناي تأديب ضربي به تقديم رساند از فرياد و شفاعت خواستن حذر فرمايند، چه آن فعل مماليك و ضعفا بود و ضرب اول كه بايد اندك بود و نيك مولم، تا از آن اعتبار گيرد و بر معاودت دليري نكند. به عبارت ديگر او نيز تنبيه را جايز مي داند منتها تا حدي كه تنها باعث تنبيه شود و هرگز از سركين ورزي و شقاوت نباشد.
«هربرت» معلم معروف آلماني بر اين عقيده است؛ «انقياد با قدرت حاصل مي شود و قدرت به اندازه كافي باشد و مكرر ظاهر شود تا موفقيت كامل را به دست آورد.
«ژان ژاك روسو»، «راسل»، «جان لاك»، «ژان شاتر» از روان شناسان و دانشمندان غرب، مخالف تنبيه بدني بوده اند. «ژان ژاك روسو» در اين باره مي گويد: «هيچ گاه شاگرد خود را تنبيه نكنيد، زيرا او نمي داند خطا كردن چه مفهومي دارد، هيچ گاه او را وادار نكنيد بگويد مرا ببخشيد، او كه در اعمال خود از ملاحظات اخلاقي كاملاً به دور است، نمي تواند كاري را كه از نظر اخلاقي نادرست باشد انجام دهد.
بنابراين نه استحقاق مجازات دارد و نه سرزنش، نخست نطفه شخصيت او را آزاد گذاريد تا خود را نشان دهد، در هيچ مورد او را محدود نكنيد؛ در اين صورت بهتر خواهيد فهميد كه او واقعاً چه طور است.

* كوتاه سخن

مي توان دريافت به طور كلي: «در امر مهم تشويق و تنبيه دانش آموز، بايد تا حد امكان ميزان اعتدال را نگه داشت. تشويق نه آن چنان زياد از حد باشد كه دانش آموز را فردي مغرور و خودستا و كم تلاش بارآورد و نه آن قدر كم باشد كه افسردگي او را به دنبال داشته باشد. به همين صورت، تنبيه بايد به گونه اي طراحي و اجرا شود كه دانش آموز را به فردي عقده گشا و انتقام جو مبدل نگرداند.» نيز مي توان به اين برداشت هم رسيد كه: «در هر حالت، اگر قصد تشويق و تنبيه دانش آموزي را داريم، از هرگونه تبعيضي به دور باشيم. بسيار ديده شده كه دانش آموزاني به علت تبعيض تعدادي از اولياي محترم آموزش و پرورش در تشويق و تنبيه آن ها، به افرادي بي اثر و بدون هيچ انديشه اي مبدل گشته و بعدها به بزرگسالاني پرخاشگر و بزهكار تغيير حالت داده اند.